نوید رشیدیان
جفا در حق اورول!
به نام خدا
چند وقتی است که حس میکنم در حق جرج اورول جفا شده! همه او را با دو اثر «مزرعۀ حیوانات» که گاهی به دلیلی نامعلوم به فارسی با عنوان «قلعۀ حیوانات» ترجمه میشود و «1984» میشناسند. این دو اثر به نسبت سیاسیتر را گرفتهاند و بقیه را بیخیال شدهاند. خود من هم ابتدای آشناییام با «مزرعۀ حیوانات» بود آن هم به زبان اصلی و بعد هم «1984» را تا نیمه خواندم و به دلیل نامعلومی رها کردم. اما بعدتر «آس و پاس در پاریس و لندن» را خواندم و عمق جفا را فهمیدم.
داستان - گرچه به علت ساختار غیرداستانی سخت میتوان داستان نامیدش - در تم اصلی فقر است. داستان یک فرد فقیر است که ابتدا در پاریس و بعدتر در لندن زندگی میکند و در پاریس، کار در آشپزخانۀ هتل و رستوران را تجربه میکند و از عمق فاجعۀ فقر و همچنین رستوران میگوید و بعد به دلیل نامۀ دوستی به نام ب. به لندن میرود تا به یک عقبماندۀ ذهنی آموزش دهد و چون زمانی که به لندن میرسد، کارفرمایش در سفر است مجبور میشود مدتی را در خیابانها بگردد و زندگی خیابانخوابها را تجربه کند.
معلوم است اورول این کتابها را مبتنی بر تخیلاتش ننوشته. این قدر توصیفات درون کتابها دقیقاند که اصلاً بعید است چنین دقتی به صورت تخیلی ایجاد بشود. البته هنوز نفهمیدم که آیا راوی داستان خود اورول است - یعنی داستان، واقعی است - یا داستانی است خیالی ولی مبتنی بر مشاهدات نگارنده؟
الآن هم «دختر کشیش» را شروع کرده ام. آن هم به نظر کتاب خوبی است و واقعاً هم داستان است، نه مثل این کتاب قبلی که اصلاً بعضیها nonfiction مینامندش.
نظر هر کس برای خودش!
به نام خدا
تمام جستار پیش رو، مبتنی است بر 2 اصل که اینها را فعلاً بیاثبات میپذیریم، گرچه شاید نیازمند اثبات باشند. اولین اصل این است که حقیقت یکی است و از هر دو جملۀ متناقض یا متضادی یکی درست است و دوم اینکه رسیدن به حقیقت مهم و خوب است.
یکی از حرفهایی که زیاد زده میشود این است که نظر من و تو با هم فرق دارد و هر کس به نظر خودش معتقد است، پس چرا دربارۀ نظراتمان صحبت بکنیم؟ اینکه نظر افراد متفاوت باشد طبیعی است و نتیجۀ پیچیده بودن حقیقت است. چون اگر حقیقت جلوی چشممان بود که نظراتمان فرق نمیکرد. پس زمانی که دو نظر متفاوت اند یا یکی درست است یا هیچکدام درست نیست. البته در گزارههای تجربی ممکن است هر گزاره بهرهای از حقیقت داشته باشد. به هر حال مطابق اصل اول، بالاخره حقیقت یکی است. و چون مطابق اصل دوم رسیدن به حقیقت مهم است، اگر گفتگو دربارۀ نظرات راهی برای رسیدن به حقیقت باشد، گفتگو هم کار خوبی است.
اما من دلیل انجامنشدن گفتگوی مناسب را قبول نداشتن این اصول نمیدانم بلکه فکر میکنم ما چندان بلد نیستیم گفتگو کنیم. مهمترین اصل گفتگو این است که هدف رسیدن به حقیقت است نه اثبات برتری خود. پس افراد باید به محض فهمیدن غلطبودن نظراتشان، حرف قبلی خود را نفی کنند و به اشتباهشان اعتراف کنند نه اینکه بخواهند به هر روشی نظرشان را توجیه کنند. همچنین باید توجه شود که دوستی و گفتگو ربطی به هم ندارند. اگر هر دو نفر توان مدیریت سلامت گفتگو را داشته باشند، دو نفر میتوانند نظراتشان را به اشتراک بگذارند و دربارهاش صحبت بکنند اما در همان حال دوستی خود را حفظ کنند. اما اگر گفتگو به بحث و جدل و دعوا کشیده میشود، همان بهتر که آغاز نشود.
چگونه مراسم اختتامیه یک رویداد را برگزار کنیم؟
به نام خدا
- شروع.
- تعدادی از عکس های مراسم را گزینش کنید و در Movie Maker پشت هم بگذارید. روی آن یک آهنگ بگذارید.
- لیست حاضران را مرور کنید.
- لیست حاضران را به ترتیب اهمیت مرتب کنید. از پراهمیتترین فرد شروع کنید و یکی یکی پایین بیایید تا به مسئول برگزاری رویداد برسید. لیست این افراد را بنویسید و به فردی بدهید.
- به آن فرد بگویید پشت تریبون برود و پس از شروع مراسم با یاد خدا، به ترتیب از بالا به پایین از افراد لیست برای سخنرانی دعوت کند.
- فیلم ساخته شده در مرحلۀ 1 را پخش کنید.
- اگر رویداد، برگزیدههایی دارد، نهایتاً چهار نفر اول لیستی که ساختید را به روی سن بیاورید و به تعداد برگزیدگان به آنها لوح تقدیر بدهید تا به آن افراد بدهند.
- به مجری بگویید افراد برگزیده را بخواند تا جوایز خود را دریافت کنند.
- از همۀ برگزیدگان روی سن یک عکس بگیرید.
- از مجری بخواهید پایان مراسم را اعلام کند.
- پایان
نمایشگاهیات
هبا نام و یادش
اندر احوالات نمایشگاه کتاب سال 95.دسترسی
چند مسئله
با نام و یادش
ولادت امام علی علیه السلام و روز پدر پیشاپیش مبارک!
1- اینکه چند وقتی وبلاگ معلق بود کار خودم بود و دلیلش به سادگی این بود که میخواستم مدتی از خیر/شر این وبلاگ خلاص شوم.دغدغههای آموزشی من (1): دروس عمومی و اختصاصی پیش از انتخاب رشته؟
آن طور که من میفهمم آموزشهایی که در مدرسه داده میشوند (یا حداقل باید داده شوند) سه دسته اند. دسته اول آموزشهایی است که هر فردی باید ببیند نه به این خاطر که قرار است از آنها در زندگی تخصصیاش استفاده کند که به این خاطر که بتواند به عنوان عضوی سالم از جامعه باشد و به وظایف خود عمل کند. توضیح عواقب مصرف مواد مخدر و شیوه انتخاب اصلح در انتخابات و جلوگیری از بیماری و شیوه دستشستن صحیح از این دستهاند که افراد، فارغ از شغل شریف خود (و یا حتا صاحب شغل بودن یا نبودن) به آن نیاز خواهند داشت. دسته بعدی آموزشهایی است که پیشنیاز شغل شریف آینده است. طبیعیست که چون شغل دانشآموزان در آینده متفاوت خواهد بود، این آموزشها برای افراد مختلف، تفاوت خواهد داشت البته ممکن است باشند آموزشهایی که شغل فرد هر چه که باشد به آن نیاز پیدا خواهد کرد اما نمیتوان اینها را آموزش عمومی دانست که اینها لازمه سالمزیستن نیستند و لازمه شغلداشتن اند. از آنجا که افراد باید میان آموزشهای تخصصی متفاوتی که میتوانند ببینند، انتخاب کنند، باید آموزش صحیح ببینند. بخشی از این آموزشها خودِ شیوه انتخاب است که دسته اولی است و بخش دیگر شناخت علوم و هنرهای گوناگون. این آموزشها را نمیتوان از دسته اول دانست که مورد نیاز همگان نیست. ممکن است فردی برای شناخت فیزیک، قانون کولن بیاموزد اما نویسنده شود. البته نباید منکر این شد که در این مثال آموختن قانون کولن بیفایده نبوده است زیرا اگر آن را نمیآموخت ممکن بود فیزیکدوست میبود و فیزیکپیشه نمیشد.
ادامه مطلباز به
با نام و یادش
نوروز پیشاپیش مبارک!
ریاضیات زیبا
با نام و یادش
مشخصات کتاب: